هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

رنج تك فرزند بودن
پنجشنبه ۴ آبان ۱۳۹۱ ساعت 16:59 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

يك بچه بهتر است يا دو‌تا‌؟ دوتا بهتر است يا سه‌تا‌؟ سه‌تا بهتر است يا چهارتا‌؟ يك‌جين بهتر است يا دوجين‌؟...
هيچ‌كسي در دنيا نيست كه به اين پرسش‌ها پاسخ درست بدهد و بتواند مدعي شود كه درست‌ترين پاسخ را به زبان آورده است. هر خانواده قصه خودش را دارد‌؛ بعضي‌ها اموراتشان با يك بچه نيز مي‌گردد و بعضي‌ها هر چه بچه داشته باشند باز هم قانع نمي‌شوند. گروه اول بر ايده تك‌فرزندي پافشاري مي‌كنند، چون باور دارند كه زندگي با كودكي يكدانه راحت‌‌تر و جذاب‌تر است‌؛ گروه دوم نيز خانواده‌اي شلوغ را مي‌پسندند كه در آن بچه‌ها از سر و كول هم بالا بروند و خانه يك لحظه روي آرامش به خود نبيند. اما لزوما نه اينها درست مي‌گويند و نه آنها‌؛ حرف هيچ‌كدامشان نيز لزوما غلط نيست و با توجه به شرايط متعدد تبيين مي‌شود، اما نوع انتخاب هر كدام از اين دو گروه پيامدهايي دارد كه همواره خانواده را با آن درگير مي‌كند.

زنجيره‌اي انساني در خانه

وقتي سفره‌ها در خانه‌هاي پرجمعيت پهن مي‌شود از يك طرف اتاق شروع مي‌شود و بعد از چند پيچ و خم تا آن سوي اتاق امتداد پيدا مي‌كند. سفره‌هاي اين خانه‌ها چند متر كش مي‌آيد، چون پدر و مادر خانواده ترجيح داده‌اند با تولد فرزندان متعدد، خانواده‌اي پرجمعيت تشكيل دهند كه وقتي كنار هم مي‌ايستند مانند زنجيره‌اي انساني به نظر برسند. شلوغي، ويژگي هميشگي اين خانه‌هاست. صداي هياهو و داد و فرياد تا پاسي از شب از اين خانه‌ها بلند مي‌شود. هنگام خريد اگر بودجه خانواده كفاف هزينه‌ها را ندهد هر فرزند در نوبت‌گرفتن خدمات مي‌ماند و دستش تا زماني كه بودجه‌اي جديد به خانواده تزريق نشود به مايحتاجش نمي‌رسد.

فرزندان خانواده‌هاي پرجمعيت هم خودشان را خوشبخت مي‌دانند و هم نمي‌دانند. آنها مي‌گويند خوشبخت هستند. چون برادران و خواهراني دارند كه تنهايي‌شان را پر مي‌كنند و روزي كه به كمك نياز دارند همديگر را تنها نمي‌گذارند. آنها در عين حال مي‌گويند گاهي احساس خوشبختي نمي‌كنند، چون آنقدر خانواده‌شان شلوغ است كه محبت و توجه پدر و مادر به طور يكسان شامل حالشان نمي‌شود.

آنها از شلوغي خانه، نبود امكانات كافي و مساوي ميان بچه‌ها و قضاوت‌هاي مردم در مورد خانواده پرجمعيت‌شان نيز ناراحتند، چون مي‌گويند وقتي كم‌سن و سال هستند همكلاسي‌هايشان طعنه شلوغي خانواده را به آنها مي‌زنند و وقتي نوبت به ازدواجشان مي‌رسد خانواده عروس و داماد براي جواب بله دادن دودل مي‌شوند، چون مي‌ترسند كه ورود به خانواده‌اي پرتراكم برايشان دردسر درست كند.

با اين حال بچه‌هاي خانواده‌هاي شلوغ با اين‌كه مصايب و محدوديت‌هاي اين نوع زندگي را خوب مي‌دانند، ولي اين شرايط را به تنها بودن ترجيح مي‌دهند‌؛ هرچند كه وقتي خودشان خانواده‌اي مستقل تشكيل بدهند معمولا ترجيح مي‌دهند كه شمار فرزندانشان از دو يا سه بيشتر نشود.

نسخه‌هايي براي تك‌فرزندداري

برخي از زوج‌ها به تربيت يك كودك موفق بيشتر از به دنيا آوردن چند فرزند ناموفق اعتقاد دارند و برخي توان اقتصادي و شرايط زندگي‌شان اجازه نمي‌دهد كه بيشتر از يك فرزند داشته باشند. هيچ زوجي را نيز نمي‌توان مجبور به داشتن فرزندان متعدد كرد حتي اگر قرار باشد روزها از معايب تك‌فرزندي برايشان گفته شود.

محدوديت‌هاي تك‌فرزندداري، انكار نشدني است، اما اگر شرايط زندگي يك زوج مانع داشتن فرزندان بيشتر مي‌شود بايد به آنها آموخت تك‌فرزنداني را تربيت كنند كه در اجتماع نه آن آدم‌هاي لوس و ضعيف كه مردم مي‌گويند، بلكه آدم‌هايي كه با وجود تفاوت‌هاي زياد مثل ساير آدم‌ها رفتار مي‌كنند، باشند.

نسخه روان‌شناسان براي تربيت تك‌فرزند‌ها زياد پيچيده نيست. آنها مي‌گويند اگر مي‌خواهيم اين كودكان را از لاك تنهايي‌شان درآوريم بايد در سنين قبل از مدرسه براي آنها فرصت برقراري ارتباط با همسن و سال‌هايشان را به وجود آورد. مثلا آنها را به كلاس‌هاي مختلف فرستاد و با خانواده‌هايي رفت و آمد كرد كه فرزندان همسن فرزندشان دارند.

نسخه روان‌شناسان براي تك‌فرزندهايي كه در اثر تعامل دائمي با بزرگ‌ترها دنيا را از ديد آدم‌هاي بزرگسال مي‌بينند نيز اين است كه پدر و مادرها هرگز به فرزندشان به عنوان همدم وابسته نشوند چون والدين هميشه بايد والدين فرزندشان باقي بمانند و سعي نكنند نقش همدم او را بازي كنند.

پدر و مادرها بايد ياد بگيرند كه كوچك‌ترين رفتار فرزندشان را زير ذره‌بين نبرند و به او اجازه دهند تا براي خودش حريمي خصوصي و هويتي مستقل بسازد. از تك‌فرزندها نبايد توقعات نابجا و بيشتر از توانشان نيز داشت چون آنها بايد احساس كنند كه پدر و مادر، آنها را به خاطر همان چيزي كه هستند دوست دارند نه به خاطر چيزهايي كه گمان مي‌كنند در وجود فرزندشان وجود دارد.

پدر و مادر بايد كاري كنند تا تك‌فرزندشان بياموزد​ زندگي ميدان بزرگ و پرحادثه‌اي است كه احتمال پيروزي و شكست در آن وجود دارد و شكي نيست كه آنها نيز با اين دو وضع روبه‌رو خواهند شد. اما فقط تك‌فرزندي قادر است اين تعليمات را بياموزد كه پدر و مادرش ياد بگيرند​در مقابل درخواست‌هاي فرزند كمي مقاومت كنند و هميشه وفق مراد او رفتار نكنند و به گونه‌اي غيرمستقيم به فرزند بياموزند كه براي رسيدن به هدف بايد صبر و تحمل داشت، چون دنياي بيرون از خانه فقط در ازاي صبر به آدم‌ها روي خوش نشان مي‌دهد.

حرف و حديث يكدانه‌ها

او يكدانه است‌؛ يك بچه در يك خانواده سه نفره. او تنهاست، چون غير از خودش بچه‌اي در خانه نيست كه صدايش را با صداي او در هم بياميزد و آرزوهايش را با آرزوهاي او جمع كند و از شوق داشتن خواهر يا برادر شيطنت كند.

يكدانه‌ها چشم و چراغ خانه‌اند‌؛ تكدانه‌هاي عزيزكرده‌اي كه در خانه روي چشم نگهشان مي‌دارند. مردم كوچه و بازار مي‌گويند يكي يكدانه‌ها لوس و نازك نارنجي‌اند و تحمل شنيدن حرف مخالف را ندارند، براي همين برخي آدم‌ها نمي‌توانند با آنها كنار بيايند.

تك‌فرزند‌ها از اين قضاوت‌ها باخبرند. آنها دلشان از اين حرف‌ها مي‌گيرد، اما حتي روان‌شناسان نيز تا حدي با مردم عادي هم‌عقيده‌اند. روان‌شناسان مي‌گويند احتمال پرتوقع‌شدن يكدانه‌ها زياد است، چون آنها از وقتي چشم باز كرده‌اند فقط خودشان را ديده‌اند و پدر و مادري كه همه توانشان را براي جلب رضايت آنها گذاشته‌اند.

اينها مي‌گويند اگر تك‌فرزندها به همين شيوه بزرگ شوند و خودشان نيز تلاشي براي تغيير رفتارشان در بزرگسالي نكنند روزي كه از دنياي امن خانوادگي كنده مي‌شوند و وارد دنيايي مي‌شوند كه در آن كسي با كسي تعارف ندارد و بي‌جهت قربان صدقه ديگري نمي‌رود، دچار سرخوردگي مي‌شوند.

تك‌فرزندها گرفتار سرخوردگي مي‌شوند، چون مي‌بينند كه در دنياي خارج از خانه همه چيز وفق مرادشان پيش نمي‌رود و مردم مثل پدر و مادر حاضر نيستند گوش به زنگ خواهش‌هاي آنها باشند. بيشتر تك‌فرزندها وقتي سرخورده مي‌شوند بلافاصله گرفتار فشارهاي رواني و نااميدي نيز مي‌شوند، چون به باور آنها مردمي كه در اجتماع حضور دارند همواره با رفتار و گفتارشان به آنها توهين مي‌كنند و اين كار را با نيت قبلي نيز انجام مي‌دهند.

حتما براي همين است كه تك‌فرزندها از جمع‌هايي كه درآنها احتمال جريحه‌دار شدن احساساتشان وجود دارد دوري مي‌كنند و با كساني كه منافع آنها را به خطر مي‌اندازند ارتباط برقرار نمي‌كنند.

دلواپسي‌هاي مادرانه - پدرانه

پدر و مادرهاي تك‌فرزندها هميشه دلشان هزار راه مي‌رود. آنها نگرانند كه مبادا براي فرزند يكدانه‌شان اتفاقي بيفتد و آسيب ببينند. آنها درست مثل سايه، حتي نزديك‌تر از سايه پشت سر فرزندشان راه مي‌افتند و از او حمايت مي‌كنند تا آب در دل او تكان نخورد. عجيب نيست اگر مادري روزي چند بار به اتاق كودكش سر بزند و از حالش جويا شود، غريب نيست اگر پدري حتي اجازه ندهد فرزندش تا حياط خانه يا كوچه تنها برود، دور از ذهن نيست اگر فرزند حتي وقتي بزرگ شد و به سن مدرسه رسيد باز هم پدر ومادر نخواهند او را تنها به مدرسه بفرستند و... .

پدر و مادري كه يك بچه بيشتر ندارند هميشه دلواپس‌ هستند كه مبادا اتفاقي هولناك براي فرزندشان بيفتد و او را از آنها بگيرد براي همين همه‌جا همراه آنها مي‌روند و حتي در جمع او و دوستانش حاضر مي‌شوند و فرزند را مي‌پايند چون از دست دادن او برايشان كابوس است.

اما اين فقط پدر و مادرها نيستند كه تاوان تك‌فرزندي را پس مي‌دهند، بلكه تك‌فرزندهاي خانواده نيز از اين شرايط رنج مي‌برند. آنها دوستاني دارند كه آزادانه در كوچه و خيابان بازي مي‌كنند و به اردو مي‌روند و اتفاقات مختلف را تجربه مي‌كنند بدون اين‌كه كسي از به خطر افتادن آنها دچار كابوس شود. اين بچه‌ها كابوس‌هاي پدر و مادرشان را از بچه‌هاي همسن و سال خود مخفي مي‌كنند، چون مي‌دانند از نگاه دوستانشان چنين پدر و مادري اسباب خنده و طعنه شنيدن‌ هستند. اين شرايط تا بزرگسالي تك‌فرزندها نيز ادامه پيدا مي‌كند چون پدر و مادرها نمي‌خواهند دست از حمايت‌هاي همه‌جانبه‌شان بردارند. آنها حتي پس از ازدواج نيز با تمام توان، كمر به حمايت از تنها فرزندشان مي‌بندند، چون معتقدند حالا كه فرزند از آنها جدا شده بايد باشدت و حدت بيشتر، عشق‌شان را نثار او كنند.

اين نثار عشق و فداكاري همان احساس تلخي است كه به مذاق همسر تك‌فرزندها خوش نمي‌آيد. همسران اين افراد دوست دارند با زن يا مردي مستقل زندگي كنند، اما ورود بي‌محاباي والدين همسر اين تمايل آنها را سركوب مي‌كند تا آنجا كه ممكن است روزي برسد كه همسر تك‌فرزندها به اين وضع اعتراض كند و ابرهاي تيره را بر آسمان زندگي مشترك بنشاند.

عيبش همه گفتي هنرش نيز بگو

هيچ پديده‌اي در اين دنيا مطلق نيست براي همين است كه نه تك‌فرزندي را مي‌شود به طور مطلق تائيد كرد و نه مي‌شود آن را به كلي رد كرد. تك‌فرزند بودن با همه معايب و محدوديت هايش، مزايايي نيز دارد كه سبب مي‌شود بسياري از زوج‌ها به اين شيوه فرزندآوري روي بياورند و بسياري از تك‌فرزند‌ها با اين‌كه مي‌دانند تا آخر عمر تنها خواهند ماند و هيچ‌گاه مزه خواهر و برادر را نخواهند چشيد و نسل بعد از خودشان نيز با واژه‌هايي چون خاله و دايي و عمه و عمو بيگانه خواهند بود، اعتراضي ندارند. تك‌فرزندي يعني به دنيا‌آمدن در محيط خانوادگي مملو از عشق و توجه كه رو به كم‌شدن نمي‌گذارد، يعني پرورش يافتن در محيطي آرام كه بهترين امكانات هميشه در دسترس است، يعني زندگي در رفاه و در محيطي هميشه آرام كه تمام برنامه‌ها با زندگي تك‌فرزند هماهنگ مي‌شود.

تك‌فرزندي فرصتي مناسب است براي كودكي كه هرگز كودكي ديگر را كنار خودش نمي‌بيند و اين امكان را دارد كه با افراد بزرگسال معاشرت كند و رفتار افراد بالغ را زودتر از همسن و سال‌هايش بياموزد. روان‌شناسان مي‌گويند تك‌فرزندها پيش از زمان معمول شروع به حرف‌زدن مي‌كنند، چون تمام وقتشان با بزرگ‌ترها سپري مي‌شود. آنها روحيه اجتماعي نيرومندي نيز دارند چون ياد گرفته‌اند كه با افراد بالغ زندگي و از رفتار آنها تقليد كنند.

اين كودكان زودتر از بچه‌هاي ديگر با مسائل مربوط به دنياي بزرگسالي آشنا مي‌شوند براي همين رفتارشان پخته‌تر از همسن و سال‌هايشان مي‌شود تا آنجا كه مي‌توانند در بسياري از موارد كمك كار پدر و مادرشان باشند. اين بچه‌ها حتي زودتر از كودكان ديگر به فعاليت اقتصادي مشغول مي‌شوند و از اين كار نيز خجالت نمي‌كشند. در يك كلام تك‌فرزندها در اوج آمادگي و با تجربه زياد وارد مرحله بلوغ مي‌شوند.

دنياي بي‌رقيب من

مانند كسي كه در تمام عمر لاي بستري از پر قو زندگي كرده است، تك‌فرزندها نيز تحمل ناملايمت‌هاي زندگي را ندارند. آنها از روزي كه به دنيا مي‌آيند تا روزي كه بزرگ مي‌شوند و سنين مختلف را تجربه مي‌كنند در خانه بي‌رقيب هستند.

بچه‌هاي يكدانه چون خواهر و برادري ندارند كه مجبور شوند در شرايط مختلف با آنها رقابت كنند يا حتي بر سر به دست آوردن چيزهاي مورد علاقه خود با آنها بجنگند و مبارزه كنند در دنيايي بي‌رقيب و شريك غوطه مي‌خورند كه تنها حاضران در آن پدر و مادر هستند‌؛ همان دو نفري كه همواره نقش حامي را براي آنها بازي مي‌كنند.

به همين علت است كه روان‌شناسان روي اين دنياي بي‌رقيب خط بطلان مي‌كشند و معتقدند كه در چنين فضايي حتي مراحل رشد كودك نيز مختل مي‌شود. آنها توضيح مي‌دهند كه چون اين كودكان كسي را ندارند كه با او بازي، رقابت يا حتي دعوا كنند يا او را به عنوان همدم و دوست خود در خانه انتخاب كنند، نمي‌توانند برخي از احساسات را تجربه كنند و فرصتي براي كنترل و مديريت اين احساسات به دست بياورند.

روان‌شناسان مي‌گويند اين‌كه كسي به بلوغ رواني برسد حتما ارث در آن دخيل نيست، بلكه يادگيري نيز در اين اتفاق نقش دارد. شناخت از خود، ميزان واقع‌بيني و توانايي انتخاب موثر از مصاديق بلوغ رواني است كه البته بسادگي نيز به دست نمي‌آيد. اين ويژگي‌ها محصول زندگي در جمع و ارتباط با انسان‌هاي ديگر است كه چون احتمال برقراري چنين ارتباطي براي تك‌فرزندها كمتر از بچه‌هاي خانواده‌هاي شلوغ است، مي‌توان نتيجه گرفت​ رسيدن تك‌فرزندها به بلوغ رواني مشكل‌تر از ساير افراد است. كودكي كه تنها فرزند خانواده است چون پدر و مادري دارد كه در همه شرايط سپر بلاي او هستند كمتر به صورت مستقيم با مشكلات روبه‌رو مي‌شود و پديده‌هايي چون شكست، ناكامي، طرد شدن يا ناديده گرفته‌شدن را كمتر تجربه مي‌كند، در حالي كه چشيدن طعم اين اتفاقات لازمه زندگي و رسيدن به بلوغ رواني است.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:جام جم



:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، تست و مطالب روانشناسی
:: برچسب‌ها: رنج تك فرزند بودن, تك فرزند